امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

شیرینی زندگی ما

کلمات 2

در ادامه یادگیری لغات: ابودَ.........................ابوالفضل نَنا..........................لعیا کباب.......................کباب نما.........................نماز مُه..........................مهر این.........................این پاچه.......................پارچه شبیر......................شمشیر شیش......................شیر سُس......................سس( سس کچاپ) ماهی....................ماهی چاق.......................چاقو، قاشق، چنگال و ... چیبس..................چیبس سیب زمینی دپایی....................دمپایی چُب شو.................چوب شور دور........................دور انداخن چیزی دودا................
31 مرداد 1393

سفر چادگان

از طرف محل کار بابای امیرحسین، برای چند روز ویلایی توی چادگان به ما دادن. ما هم جمعیتی عازم چادگان شدیم. دهکده توریستی زاینده رود یکی از جاهای خوش و آب هوای اصفهان هست. دفعه اولی که برای اولین بار این دهکده رو دیدم و  فکر کنم 5 سال پیش بود، اصلا فکر نمی کردم بعد از مسافتی که همش برهوت و خشکی باشه، به جایی برسم که این همه سرسبز باشه. خلاصه با 4 روز زودتر، ما به پیشواز عید فطر رفتیم و روز جمعه مسافرتون آغاز شد. این سفر برای امیرحسین از همه لذت بخش تر بود. این هم خلاصه سفر تابستانی گل پسر ما:   صبح روز جمعه 3 مرداد در حالی که امیرحسین خواب بود، سفرمون آغاز شد. موقع صبحونه بود که بیدار شد و کلی متعجب بود که کجاست. بماند که همه صبح...
10 مرداد 1393
1